کد خبر: ۹۲۱۶
۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۰

۷۵ سال پیش، مشهد در خرداد آب نداشت

مشکل بی‌آبی در خرداد سال ۱۳۲۸، صدای یکی از خبرنگاران را درمی‌آورد و خطاب به نصیرزاده که یکی از سرمایه‌داران مشهد است، می‌نویسد «با اینکه در فروردین و اردیبهشت با باران فراوانی روبه‌رو بودیم، ولی مشهدآب ندارد».

اردیبهشت به روز‌های آخر رسید و آن‌قدر در این یک ماه باران بارید که سد‌ها و رودخانه‌های خشک مشهد که سال گذشته وضعیت قرمز آبی را برای مشهد تعریف کرده بودند، نه‌تن‌ها دوباره احیا شدند که با سرریز سد‌ها و بروز سیل روبه‌رو شدیم، اما نبود مدیریت درست، نمی‌تواند این میزان آب اضافه را برای مشهد نگاه دارد و به تابستان نرسیده، دوباره با مشکل بی‌آبی روبه‌رو می‌شویم و این حکایتی است که تقریبا هرچندسال یک بار تجربه کرده‌ایم.

جالب اینجاست که در تورق مطبوعات قدیمی، می‌بینیم چنین مشکلی برای مشهد سال ۱۳۲۸ هم وجود داشته است، با این تفاوت که در آن دوره، نبود امکانات، یکی از دلایل این موضوع بوده است.

مشکل بی‌آبی در خرداد این سال، صدای یکی از خبرنگاران روزنامه آفتاب شرق به نام «حسین» را درمی‌آورد و خطاب به نصیرزاده که یکی از سرمایه‌داران مشهد است، می‌نویسد «با اینکه در فروردین و اوایل اردیبهشت با باران فراوانی روبه‌رو بودیم، ولی مشهدآب ندارد».

او در ادامه توضیح می‌دهد: «همان‌طور که عرض کردم، این شهر مقدس مطابق ضرورت و احتیاجات خود به خیلی چیز‌ها احتیاج دارد. این شهر آب ندارد. بروید محله‌های پایین‌شهر را در تابستان ببینید، دود از آنها بر می‌خیزد. زن و بچه مردم سطل‌ها به دست گرفته، در عقب (به‌دنبال) آب می‌گردند و شما متمکنین در حوض خانه‌های خود، ناظر فواره آب هستید.

آقای نصیرزاده! من پیشنهادی به شما می‌کنم و این پیشنهاد روی کمال علاقه و اخلاص است. می‌خواهم آنچه نوشته‌ام، پس بگیرم می‌خواهم مرا وادار نمایید یک روز قلم به دست بگیرم و شما را نمونه برعکس امروز قرار دهم (یعنی روزی برسد که حرف امروزم در این جریده را پس بگیرم و از شما به‌خاطر نوع‌دوستی‌تان تشکر کنم).

خبرنگار روزنامه آفتاب شرق در سطر‌های بعدی یک پیشنهاد هم می‌دهد. پیشنهادی که مشخص نیست به سرانجام می‌رسد یانه: «مردم پایین‌خیابان و نوغان آب ندارند. قدرت علم و هنر، امروز راه را آسان کرده است.

در دیگر ممالک، متخصصینی ایجاد نموده (تربیت کرده‌اند)، چاه عمیق می‌زنند. آب خوب به سطح زمین می‌آورند و موتور و تلمبه می‌گذارند. بیا و برای رضای خلق و خدا، قبول کن که یکی از این چاه‌ها را به نام «چاه نصیرزاده» یا «منبع نصیرزاده» در یکی از محله‌های پایین‌شهر بسازی. من تحقیق کرده‌ام، خرجش ۶۰هزار تومان است، منتها اگر پول نقد نداری، چند تکه از جواهراتت را بفروش. اگر می‌گویی جواهر ندارم، سه دربند از دکاکین حاشیه خیابان پهلوی را بفروش.

تصور کن موقعی که مرحوم نصیربک‌اُف می‌خواست آنجا را بسازد، نقشه ساختمان را طوری تنظیم کرده بود که مثلا به‌جای ۷۰دربند، ۶۷دربند مغازه ساخته شده است. آن را بفروش و برو یکی از این چاه‌ها برای این مردم بیچاره تهیه کن و به شهرداری تحویل بده. شهرداری هم تقبل می‌کند همیشه آن را دایر نگه دارد».

این شرح التماس‌گونه در ادامه به اینجا می‌رسد که خبرنگار قول می‌دهد در صورت زدن چاه موتور برای مردم تشنه مشهد، آنها هم جشنی بگیرند و از او و عمل نیکش سپاسگزاری کنند: «آن روز استاندار خراسان به احترام عمل نیکت، از شما دعوت خواهد کرد، جشن خواهند گرفت، مورد تقدیر و تکریم مردم و جامعه خواهی شد.

این حسین (خبرنگاری که این مطلب را نوشته است) هم تعهد می‌کند در آن روز در «آفتاب‌شرق» مقاله و شرحی تهیه کند و به روزنامه بدهد و از مدیر محترم آن تقاضا کند که آن مطالب را در پای بلندگویی در همان محل که همه بشنوند، بخواند و با حروف درشت در سرلوحه روزنامه درج کند.

آن شبی که از آن جشن برگشتی به خانه‌ات، ملاحظه کن و ببین که چه لذتی داری، چه انبساطی به تو دست خواهد داد. آیا در وضع زندگی‌ات اثری از سختی ملاحظه خواهی کرد؟ به خدا قسم، خدا خودش بر وسعت درآمد، بر روزی تو، بر مال و مکنت تو خواهد افزود.

وجدان تو برعکس امروز که هیچ احساسی نداری، به تو چقدر تبریک و تهنیت خواهد گفت و به‌گفته جناب آقای صدرالاشراف که در آن روز از ندای وجدان برای امثال تو بحث می‌کرد و نمی‌فهمیدی، خواهید فهمید. حال، خود دانی! مردم هم انتظار دارند که دولت و شهرداری برای آنها کار کند».

او در ادامه از بحث بی‌آبی بیرون می‌رود و درباره نبود کمترین امکانات شهری صحبت می‌کند؛ نبود توالت عمومی. 

آن‌طور که این خبرنگار نوشته است، تا آن روز، در تمام مشهد کمتر از انگشتان دست، توالت عمومی وجود داشته که یکی را در گوشه صحن نو ساخته بودند: «همان‌طور که گفتم، این شهر احتیاجاتی دارد و رفع این احتیاجات هم منوط به کمک سکنه محل، مخصوصا اغنیاست. 

آقایان! در این شهر مستراح نیست. در معابر و کوچه‌های ما اغلب کثافت‌کاری می‌شود. در راه آب منازل شماها، فضولات می‌کنند و شما هم هر روز می‌بینید و به روی بزرگواری خود نمی‌آورید. شما این مستراح را چیز غیرمهمی مپندارید. 

خداوند رحمت کند مرحوم حاجی‌اقبال، پدر آقایان اقبال‌ها را، اگر مثلا در گوشه صحن نو آن مستراح را نساخته بود، آقای نصیرزاده! اگر موقع تشرف به آستان‌قدس، قضای حاجت داشتی، چه می‌کردی و کلاه چه شخصی را برمی‌نمودی؟

در ممالکی که در هر صد قدم راه، زمین صد لیره ارزش دارد، مستراح ساخته‌اند، درحالی‌که می‌توانستند همان‌جا مغازه‌ای بسازند و مثل شما مبالغی کرایه بردارند».

* این گزارش یکشنبه ۳۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۲۱ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44